دولتمردان و سیاستمداران آمریکایی دهه ها و سال ها است که سعی در ارائه تصویر یک مدینه فاضله از کشور و نظام حکمرانی خود به جهانیان دارند. در این چهارچوب، آن ها بر این بوده اند که آمریکا را نقطه اوج مدنیت و پیشرفت های بشری در حوزه های مختلف حکمرانی معرفی کنند و در حقیقت، کشورشان را به یک شاخص برای دیگران جهت سنجش پیشرفت و توسعه یافتگی تبدیل کنند.
این در حالی است که در طی سال های متمادی، شاهد افشای واقعیت های سیاه و تاریکی از حکمرانی آمریکایی بوده ایم که مخرج مشترک تمامی آن ها این بوده که میان این قبیل تصویرسازی ها و واقعیت های آمریکا، زمین تا آسمان فاصله است و چندان نباید فریب روایت سازی های دولت آمریکا و جریان های سیاسی و رسانه ای متحد آن را خورد. در این راستا، چند وقت قبل بود که بانک مرکزی آمریکا یک آمار تکاندهنده را از جولان ثروتمندان و سرمایه داران در این کشور و تضاد جدی طبقاتی در آمریکا ارائه کرد.
بر اساس آنچه فدرال رزرو اعلام کرده، دارایی یک درصد از ثروتمندان آمریکایی به عددی در حدود 4.4 تریلیون دلار می رسد. رقمی که بسیار چشمگیر است و از هیمنه و تسلط قابل توجه آن ها بر آمریکا و وجوه مختلف حکمرانی این کشور حکایت دارد. در عین حال، آمارهای رسمی در آمریکا حاکی از این هستند که ثروت خالص 50 نفر از ثروتمندترین اعضای کنگره آمریکا نیز چیزی در حدود 4.8 میلیارد دلار است. این در حالی است که حقوق سالیانه این افراد از کنگره چیزی در حدود 174 هزار دلار است. آمارهایی از این دست، در نوع خود یک معنای مهم را به ذهن متبادر می کنند.
آن معنا نیز اشاره به این واقعیت دارد که این گزاره که پول حاکمِ اصلی آمریکا است، به هیچ عنوان تصور غلطی نیست. پیشتر نیز بارها و بارها گزارش های مختلفی در رابطه با دخالت های فراوان لابی های صهیونیستی و همچنین شرکت های تسلیحاتی آمریکایی در مسائل سیاسی و اقتصادی این کشور منتشر شده و حتی برخی از صاحب نظران عرصه سیاست در آمریکا بر این باورند که آمریکا را باید کشورِ لابی ها دانست. لابی هایی که آن ها نیز جز با قدرت پول نمی توانند دستورکارهای خود را به پیش ببرند و قدرت بگیرند. از این رو، صحبت از دموکراسی و تعیین کننده بودن مردم، آن هم در سازوکار حکمرانی که ثروتمندان به نحوی عینی امکان نفوذ دارند، بیش از همه شبیه به یک شوخی به نظر می رسد. جالب است که در مدت اخیر شاهد افشاگری اندیشکده کوئینسی در آمریکا با محوریت این مساله بودیم که مثلا شرکت های تسلیحاتی آمریکایی به ازای هر نماینده کنگره آمریکا، دو لابیگر را استخدام کرده اند و از این طریق سعی در تامین منافع خود دارند.
این اندیشکده در گزارشی مبسوط به این مساله اشاره داشته که از 10 اندیشکده برجسته آمریکایی که در حوزه سیاست خارجی و دفاعی آمریکا کار می کنند، تقریبا تمامی آن ها از شرکت های تسلیحاتی آمریکا کمک مالی دریافت می کنند. جالب تر اینکه کوئینسی در افشاگری خود تاکید می کند که بیش از 80 درصد از رسانه های جریان اصلی آمریکا نیز از سوی شرکت های تسلیحاتی و لابیهای ثروتمند در این کشور تغذیه مالی می شوند.
در وضعیت کنونی و در بحبوحه اوج گیری رقابت های انتخاباتی در آمریکا نیز مشاهده می کنیم که رقابتی سنگین میان دو نامزد اصلی انتخابات آمریکا یعنی کاملا هریس و دونالد ترامپ در جریان است تا به هر نحو ممکن بتوانند کمک های مالی بیشتری را از ثروتمندان و شرکت های سرمایه دار آمریکایی در حوزه های مختلف جذب کنند و از این رهگذر، شانس انتخاباتی خود را افزایش دهند.
مسائلی از این دست حاکی از این هستند که آمریکای کنونی آنگونه که فرانسیس فوکویاما دانشمند شناخته شده آمریکایی حوزه علوم سیاسی و روابط بین الملل می گوید: "شبیه به بنایی زیبا است که از درون موریانه ها آن را خورده اند و هر لحظه امکان فروپاشیاش وجود دارد".